آیا نفوذ و فرهمندی ولایت فقیه افول کرده است؟
«ماکس وبر» گفته بود بعد از دوران کاریزماتیک، اقتدار آسمانی و نفوذ معنوی رهبر
فرهمند افول می کند و رابطه عاطفی طرفدارانش به رابطه ای تقلیدی کاهش می یابد. پس
از دوران تقلیدی، دوران حاکمیت عقل بوروکراتیک است و دیگر نباید از دوران فرهمندی
سراغی گرفت. اصلاح طلبان ۸ سال با قاطعیت می گفتند که دوران فرهمندی ولایت فقیه به
پایان رسیده است. حرف از حدود اختیارات ولی فقیه می زدند و می خواستند ولایت فقیه و
سپهر سیاست را «جادو زدایی» و «افسون زدایی» کنند و او را در حدود اصول قانون اساسی
و به عنوان «یک مدیر سیاسی» و نه «نائب امام زمان عج» شناسایی کنند.
امروز همه ی
تحلیل گران داخل و خارج، آیت الله سید علی خامنه ای را بانفوذترین رهبر دینی جهان و
رهبری فرهمند و مقتدر می دانند که قلمرو نفوذ معنوی او بسیار فراتر از مرزهای ایران
است. اصلاح طلبان در جریان فتنه اعتراف کردند که چارچوب نظری ماکس وبر برای فهم
منطق ولایت فقیه ظرفیت ندارد و ناقص است.
*حرف این است: فهم وبر غلط از
آب درآمده است. رهبری سیدعلی خامنه ای در فرهمندترین حالت خود در ۲۳ سال گذشته قرار
دارد و آفتهای دوران بوروکراتیک اصلاحات به خاطره هایی تاریخ گذشته بدل شده
اند.*
نه امام راحل و نه مقام معظم رهبری هیچکدام به معنای دقیق کلمه با انکار عقلانیت سیاسی خود را در جایگاه کاریزماتیک ننشاندند. وبر وقتی از رهبری کاریزما حرف میزند با لحنی انتقادی دوران آنرا سپری شده می داند. دوران کاریزماتیک دوران سوءاستفاده از قدرت فرهمند و دور زدن عقلانیت و فراتر از قانون ایستادن است. درحالیکه امام راحل بلافاصله پس از انقلاب مجلس خبرگان قانون اساسی را تشکیل داد تا قانون مبنای مشروعیت باشد همچنین بلافاصله اصل نظام را به همه پرسی گذاشت درحالیکه همه می دانستند همگان به امر و خواست امام تمکین خواهند کرد.
نظریه ی وبر از آنجهت توانایی و ظرفیت تحلیلش را ازدست داده است که ولایت فقیه علیرغم عبور از مرحله ی انقلاب و پساانقلاب، و علیرغم قوام یافتگی قانونی و گذار به عقلانیت سیاسی، همچنان از ارتباط عاطفی عمیق با مردم و اقتدار و نفوذ معنوی و جایگاه فرهمندش برخوردار است.