۰۴ فروردين ۹۲ ، ۱۲:۲۲
نقد و بررسی عرفان و عقاید اشو
جنبشهای به اصطلاح معنوی عرفانی نوظهور در ایران آبشخورشان عمدتا سه منبع است.
یک. از سمت شرق از طریق ادیان هندی و عرفان های نوظهور هندی مثل اشو و یوگا
دو. از سمت غرب از طریق ادیان مسیحی یهودی و عرفان سرخ پوستی و شیطان پرستی
سه. از درون عرفان اسلامی با ایجاد فرقه های مختلف مثل نعمت اللهیه ، قادریه ..
در این موضوع به نقد و بررسی جنبش باصطلاح معنوی عرفانی اشو خواهیم پرداخت
یک. از سمت شرق از طریق ادیان هندی و عرفان های نوظهور هندی مثل اشو و یوگا
دو. از سمت غرب از طریق ادیان مسیحی یهودی و عرفان سرخ پوستی و شیطان پرستی
سه. از درون عرفان اسلامی با ایجاد فرقه های مختلف مثل نعمت اللهیه ، قادریه ..
در این موضوع به نقد و بررسی جنبش باصطلاح معنوی عرفانی اشو خواهیم پرداخت
بررسی فرقه به اصطلاح معنوی عرفانی اشو
عرفان های نو ظهوری مثل «فرقه نوظهور اشو» اگر چه ریشه در فرهنگ شرقی دارد و دیدگاههایش آمیزه ای از ادیان «بودایی»، «تنتره» و «یوگا» و بعضا عرفان اسلامی است ولی به شدت متاثر از تفکرات فیلسوفانی نظیر کانت ، هگل و نیچه است . اشو فارغ التحصیل رشته فلسفه است و به مدت نه سال به تدریس فلسفه پرداخته و با این که بعدا مخالف هر نوع تفکر فلسفی شد و برای بیان عقایدش زبانی ساده و شعرگونه انتخاب کرد ولی نتوانست خود را از فلسفه جدا کند.
مختصری از زندگی اشو
تولد در 1931م در روستای «کوچوادا» در استان «مادیاپرادش» . وی ادعا دارد که در 21 سالگی حالت روشنبینی (رسیدن به نیروانا) برای او حاصل شده است. در 1953 فارغ التحصیل فلسفه شد و نه سال فلسفه درس داده است. همان موقع به مباحثه با رهبران ادیان مختلف میپرداخت. در اواخر دهه شصت تکینک های مراقبه را ابداع کرد. 1974 اشو کمونی در پونای هندوستان تاسیس کرد و هنوز هم بزرگترین مرکز مراقبه در هند است.
در سال 1981به آمریکا رفت و آنجا مرکزی را جهت تبلیغ تعالیم خود انتخاب کرد. در 1985 از آمریکا اخراج شد . دو علت برای اخراج وی ذکر شده است . برخی گفتند که سران آمریکا از محبوبیت او احساس خطر کردند و لذا او را اخراج کردند . قول دیگر که اسنادش توسط وزارت هند تایید شده این است که به دلیل فسادهای اخلاقی و جنسی بی حد و حصر خود و پیروانش اخراج شده است
در 1990 به طرز مشکوکی درگذشت. برخی میگویند در اثر مسمومیت با گاز تالیوم توسط نیروهای امنیتی آمریکا در سال 1986م. آرام آرام مریض شد و چهار سال بعد از دنیا رفت. برخی میگویند در بازداشتگاه او را در معرض اشعه رادیواکتیو قرار دادند و برخی دیگر گفتند در اثر متبلا به ایدز از دنیا رفته است.
اشو برگرفته از اصطلاح oceanic که است که ویلیام جیمز به کار برد به معنای حل شده در اقیانوس . در اواخر عمر به این اسم مشهور شد وی در طول عمرش نامهای متعددی برای خود برگزید که «اشو» آخرین آنهاست.
وی هیچ کتابی تالیف نکرده است ولی حاصل کارش 7000 سخنرانی و 1700 ویدئو و کاست است که در 650 جلد کتاب منتشر شده است. برخی از آثار وی به 33 زبان از جمله فارسی ترجمه شده است . وی در مورد آثار خود میگوید «آثار من اصل و فلسفه نیست بلکه نوعی کیمیاگری است، علم تغییر و تحول است!!!!»عرفان اوشو یکی دیگر از عرفان های نو ظهور است که سعی در انحراف بشریت دارد. اوشو کسی است که از ۶۰۰ الی ۷۰۰ کتابی که از وی به چاپ رسیده هیچکدام رو خود ننوشته و این کتاب ها در واقع مجموعه سخنرانی های او هستند که به چاپ رسیده اند. در این مقاله سعی شده شما با عقاید و تفکرات این عرفان کاذب آشنا شوید.
معنویت از دیدگاه اشو
همین طور در آثار اشو شعار
عرفان و معنویت زیاد تکرار شده و بسیاری از مخاطبین اشو، اندیشههای اشو را
با هدف رشد معنوی مطالعه میکنند. پارهای دیگر تصور میکنند که
اندیشههای اشو با معارف اسلامی سازگار است؛ به این دلیل که هم خدا و هم
نام پیامبران و هم بهشت و جهنم در نوشتههای اشو آمده است. اما آیا به
راستی مراد اشو از بهشت و جهنم، همان رستاخیز موجود در متون اسلامی است؟
اشو از آنجا که دین را تجربه
فردی میداند و هدف ادیان را سیر درونی میشمارد، بسیاری از تعالیم مهم و
اساسی ادیان را به صورت دنیوی و فردی تأویل میکند. او از اساس، حقایقی به
نام بهشت و جهنم را نمیپذیرد و بهشت و جهنم را اولاً، امری فردی و درونی و
ثانیاً، دنیوی میداند که در زندگی روزمره قابل تحقق است؛ «از جهنم نهراس!
آری، نوعی از بهشت و جهنم وجود دارد که حالتی روانی در وجود توست و به جا و
مکانی ویژه در زمین یا آسمان هیچ ربطی ندارد. این پندار را دور بینداز،
دین به این مهملات ربطی ندارد»[۱] وی با همین نگاه معتقد است که انسان
میتواند بهشت و جهنم را بیافریند و در همین عالم به خلق آنها همت گمارد و
آنها را در همین زندگی تجربه کند.[۲]
معاد در مکتب اشو
اشو به صراحت، روز واپسین و
معاد را انکار میکند و برای این مسأله این گونه دلیل میآورد: خداوند،
قبلاً در مورد تو قضاوت کردهاست و این چیزی نیست که قرار باشد در آینده
اتفاق بیفتد، بلکه قبلاً اتفاق افتاده است. در مورد مسأله روز رستاخیز
نگران نباش؛ به ترس نیازی نیست… همان لحظهای که خداوند تو را آفرید، در
مورد تو قضاوت هم کرده است.[۳]
او قدم فراتر میگذارد و با
بیانی که به «جبر» نزدیک است، خداوند را مسئول اشتباهات انسان معرفی
میکند؛ «تو مخلوق خدا هستی، اگر اشتباهی رخ بدهد، او مسئول توست، نه تو!
اگر تو به گمراهی بروی، او مسئول است، نه خودت. تو چطور میتوانی مسئول
باشی؟! اگر تو نقشهای بکشی و غلط از آب درآید، کسی نمیتواند بگوید خود
نقشه مقصر بودهاست».[۴]
شگفتا! اشو که فلسفه خوانده و
به گفته خودش فلسفه تدریس نموده، چطور به این وضوح مرتکب مغالطهای فاحش
میشود؟! آیا قیاس موجودی مختار و صاحب اراده مثل اشو، با نقشهای مکتوب و
رسمالخطی بیجان، صحیح است؟!
روشن است نتیجهای که اشو از
بیان بالا میگیرد، بعد از انکار رستاخیر، اثبات آزادی انسان است؛
بنابراین، لازم نیست از خدایی خیالی که در پایان جهان از تو بازخواست
میکند که چه کردهای و چه نکردهای، بترسی! او قبلاً داوری کرده و تو آزاد
هستی و لحظهای که شخص بداند تماماً آزاد است تا خودش باشد؛ زندگی پویایی
آغاز میشود.[۵]
صفات الهی در مکتب اشو
از این کلام به روشنی استفاده
میشود که اشو خدا را با صفت عدالتش نمیشناسد و آزادی انسان را با نفی
رستاخیز اثبات میکند. خدایی که اشو در این جملات معرفی میکند، خدایی است
که انسان را موجودی یله و رها میپسندد، نه موجودی که باید با بندگی خدا به
قله معرفت او و آنگاه به بهشت برین قدم گذارد.
مهمترین ایراد گفته بالا این
است که اشو، خدایی را میپذیرد که حکمتی در کارهایش وجود ندارد و خالقی را
معرفی میکند که انسان را آفریده و فقط او را مأمور به ایجاد پویایی و خلق
شادی در زندگی چند روزه دنیا نمودهاست، نه چیز دیگری!
وی اساساً نه فقط ادیان
موجود، بلکه تمامی مکاتب و جهانبینیها را بیاعتبار میداند و انسانِ
مطلوب را کسی میداند که به هیچ سنتی تعلق ندارد و تمامی باورها را دور
ریخته است. سر سپردن به حقیقت، یعنی این که من به هیچ سنتی تعلق نخواهم
داشت. فقط زمانی باور خواهم کرد که خودم بدانم، نه قبل از آن.[۶]
به راستی مگر نه این است که
مجموعه اندیشههای اشو، خود یک نظام اعتقادی است که چه بخواهیم، چه
نخواهیم، خود یک سنت است؟ مگر غیر از این است که اشو دارای باورهایی است که
وی اصرار به صحت آن باورها دارد و فقط باورهای خود را حقیقت میداند؟ باید
پرسید اگر تمامی جهانبینیها دور ریختنیاند، صحت نظام معرفتی و باورهایی
که اشو عرضه میکند، چگونه اثبات میشوند؟ با چه میزانی است که مکتب اشو
از دیگر مکاتب استثنا میشود و حکم عامی که اشو در مورد همه مکاتب ادعا
میکند، شامل مکتب خودش نمیشود؟
بهشت و جهنم در مکتب اشو
او بهشت و جهنم را زاییده
«ترس» و «زیادهخواهی» بشر میداند؛ «ترس و زیادهخواهی دو روی یک سکهاند.
ترس، جهنم را آفریده است و زیادهخواهی، بهشت را. آنها فرافکنی ترس و
زیادهخواهیاند».[۷]
بنابراین، طبیعی است که اشو
به صراحت، قیامت و روز رستاخیز را منکر شود.[۸] از منظر وی، هر چه بشر در
ناخودآگاه ذهن خود از بهشت انتظار دارد، در همین جهان قابل تحقق است؛ «هستی
آماده است. بهشت همین جاست و در هیچ جای دیگری نیست».[۹]
نگرش اشو، به دین و دیانت به
اینجا ختم میشود که دستورات شریعتی ادیان، در نگاه او، بیهوده و بیفایده
جلوه کنند؛ «هیچ نیازی به عبادت نیست، هیچ نیازی به کندوکاو کتابها نیست؛
هیچ نیازی به نبش قبر تعالیم سنتی و رمز آلود و کهنه نیست. تو میتوانی در
عین سادگی و بدون هیچ هیاهویی حقیقت را بیابی».[۱۰]
وی تمامی باورها را به سخره
میگیرد و تنها راه کشف و شهود را پاک شدن از تمام باورها میداند؛ هر
باوری دشمنِ جستوجوی حقیقت است؛ پس، یک هندو یا مسیحی نشو! یک فرد بیخدا و
یا یک فرد با خدا نشو! هیچ نیازی به این کار نیست… پس تمامی باورها و
تمامی دروغهایی را که دیگران به تو آموختهاند، دور بینداز! پاک، تهی و
نادان پیش برو تا گنج خرد درونیات را بیابی. این گنج آنجاست و منتظر توست
تا با دستهای خالی بیایی. مراقبه، یعنی با دست خالی به درون گام نهادن؛
خالی از تمام باورها و بینشها.[۱۱]
اشو بعد از نقل یک تجربه شخصی
از خود در مورد زندگی قبلی(ادوار قبلی که همان تناسخ است) به مریدان خود
میگوید: هر چیزی که ممکن است در ذهن شما نظام فکری ایجاد کند، قیچی کنید!…
اصرار دارم، بارها و بارها این را میگویم که هر چیزی که بر اساس تجربه
شخصیتان نیست، در حد فرضیه بپذیرید و آن را جزو باورتان قرار ندهید.[۱۲]
ادیان الهی در مکتب اشو
از آنجا که اشو تمامی تعلیمات
ادیان و سنتهای گذشتگان را فاسد و دور ریختنی میداند، عصیان علیه آنها
را خوش میدارد و این کار را عملی ماجراجویانه میداند، که بستر رشد و
تهذیب انسان را فراهم میکند؛[۱۳] «چه خوش است عصیان کردن علیه تمام
چیزهایی که فاسد شدهاند! علیه تمام چیزهای زشت، مرده و گندیده».
از همین زاویه است که از نظر
اشو، تمامی متون مقدس توصیفاتی بینتیجهاند؛ هیچ کس نمیتواند حقیقت را
توصیف کند؛ نه کتابهای مقدس، نه وداها!… نمیتوانند آن را تشریح کنند؛
آنها سعی کردهاند، اشاراتی کردهاند، ولی همه تلاشها بینتیجه بودهاست و
هیچ تلاشی به موفقیت نخواهد رسید.[۱۴]
به راستی چرا هیچ کس نتوانسته
حقیقت را بفهمد و بیابد! و این تنها اشو است که توانسته به حقیقت دست
بیابد؟ اگر قرار باشد هیچ کس نتواند حقیقت را توصیف کند، اشو در تعلیماتش
چه چیزی را دنبال میکند و آنچه اشو به توصیفش میپردازد، چیست؟ اگر هیچ
تلاشی هرگز موفق نخواهد بود، تلاش اشو چه سر انجامی خواهد داشت؟
مربیگری اشو
پروسه دینزدایی اشو، در عرصه
مربیگری نیز نمایان است؛ مرشد مورد تأیید اشو، کسی است که مشخصات مذکور
را دارد و در بیان اشو، اصولاً سنتشکنی مساوی است با حقیقتیابی! تو باید
با یک مرشد زنده و حقیقی ارتباط برقرار کنی! مرشد زنده و حقیقی کسی است که
سنتگرا نیست، سنتشکن است. هرگاه با مرشدی سنتگرا برخورد کردی، بدان که
او حقیقی نیست و گرنه سنتگرا نمیبود.[۱۵]
به همین جهت، وی تمامی سنتها
و مناسک و آداب جمعی ادیان را لغو میخواند: «[برای یافتن حقیقت] به جایی
رفتن نیاز نیست. در حقیقت، چیزی تحت عنوان راه، سفر زیارتی و زیارت وجود
ندارد. تنها مانع، خود شمایید».[۱۶]
اشو معرفت دینی را تنها در
«تجربه دینداری و احساس تشکر از هستی» منحصر میداند؛ نه دارای کیش و آیین
خاص بودن. نتیجه اینکه دین جمعی در آثار اشو به دور ریخته میشود و دین
کاملاً شخصی و در یک احساس و تجربه درونی خلاصه میشود. اشو با برجسته کردن
همین احساس درونی میگوید: «تو با دارا بودن این احساس، دیندار میشوی؛
نه با مسیحی یا هندو بودن، فقط با قدردان بودن».[۱۷]
نکته قابل ذکر در این فراز
این است که اگر چه اشو به درستی اشاره میکند که مانع سلوک معنوی، نفس و
هواهای آن است، ولی بدون فاصله مرتکب یک مغالطه میشود و ادعا میکند
سفرهای زیارتی و اماکن مقدس نمیتوانند سهمی در سلوک معنوی انسان داشته
باشند و هیچ چیزی نمیتواند انسان را در این مسیر مدد رساند. باید گفت به
همان دلیلی که اشو خود اقدام به تأسیس مرکز مراقبهای در «پونا» (شهری در
هند) نمود و به همان علتی که دیگران را به حضور در «اشو پارک» تشویق
مینمود، مراکز زیارتی نیز میتوانند دارای آثار روحانی باشند تا انسان در
چنین مراکزی بهتر بتواند به تهذیب نفس و پالایش روح بپردازد.
چنین مغالطهها و تناقضهایی
به کرات در کلام و مرام اشو دیده میشود؛ چنانکه وی مریدانش را به سنتشکنی
ترغیب میکند و از طرف دیگر خود به بعضی از سنتهای هندی دعوت میکند. نه
سنتشکنی مساوی با حقیقتیابی و نه دعوت به هر سنتی، برابر با رستگاری است.
دو وصف «تازگی» و «کهنگی» به طور ذاتی، نه دربردارنده بیهودگیاند، نه
کارآمدی. نه پیوند خورده با حقاند و نه ملازم با بطلان.
از این رو اگر در مرام اشو
حقایقی مانند بهشت و جهنم وجود دارد؛ اولا با بهشت و جهنم در متون دینی
سازگاری ندارد، دوم این که اشو از آن جا که مخاطبین خود را به دوری از
تعقلورزی دعوت میکند، اجازه نمیدهد که مخاطبان اشو عالم رستاخیز را با
براهین عقلی به اثبات برسانند. چرا که در متون اسلامی بیش از همه بر حکم
عقل، برای اثبات قیامت تأکید شده است. اشو عقل و ادراک عقلی را از حوزه
معنویت خارج ساخته تا مریدانش تنها به گواهی اشو بسنده کرده و بدون استفاده
از پیامبر درونی خویش(عقل) به پیامبری بیرونی(البته از نوع دروغینش) به
نام اشو، دل دهند.
گفتاری عجیب از اشو
مناسب است این نوشتار را با یک گفتار از اشو به پایان ببریم. وی
خود بارها و بارها به مریدانش یادآور میشد که حرفهای متناقض زیاد دارد و
هوادارانش باید او را اینگونه بپذیرند و با همین مرام ادامه دهند.
من خودم را نقض میکنم.
وقتش رسیده که شما این را درک کنید. من نقض کردن خودم را ادامه خواهم داد.
این یکی از راههایی است که استفاده میکنم. من به نقض کردن خودم ادامه
میدهم و هرچه را که گفتهام نقض خواهم کرد. حتی یک جمله را باقی
نمیگذارم که نقض نکنم این یک روش است.
ادامه دارد…
کارشناس ارشد عرفانهای کاذب؛
حجت الاسلام حمزه شریفی دوست
خبرگذاری رسا
[1]. دل به دریا بزن، اشو ص ۷۳
[۲]. ر.ک. چراغ راه خود باش، اشو ص ۹۹
[۳]. شهامت، اشو، ترجمه خدیخه تقی پور ص ۱۲۷
[۴]. همان ص ۱۲۷
[۵]. همان ص ۱۲۷
[۶]. من درس شهامت میدهم، اشو ص ۷۲
[۷]. با خود یکی شو، اشو ص ۹۰
[۸]. ر.ک. شهامت، اشو ص ۱۲۷
[۹]. آینده طلایی، اشو ص ۱۴۵
[۱۰]. من درس شهامت میدهم، اشو ص ۹۸
[۱۱]. با خود یکی شو، اشو ص ۴۰
[۱۲]. شهامت، اشو ص ۱۷۰
[۱۳]ر.ک. همان ص۹۰
[۱۴]. همان ص ۱۸۶
[۱۵]. همان، ص ۴۰
[۱۶]. راز بزرگ، اشو ص ۱۳۶
[۱۷]. مراقبه هنرشور و سرمستی، اشو ص ۶۵
۹۲/۰۱/۰۴