کــــــاروان

کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش...

کــــــاروان

کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش...

کــــــاروان
اگر مقصد پرواز است قفس ویران بهتر ....
پرستویی که مقصد را در کوچ میابد از ویرانی لانه اش نمی هراسد ....
پرستو را با گرما عهدی است که هر بهار تازه می شود وطن پرستو بهار است ...
اگر بهار مهاجر است از پرستو مخواه که بماند...
مهاجر مقصد را در پرواز می بیند...
پس دل نمی بندد...
به قول شهیدمطهری:
مرد آنست که بتوانداز آنچه به او چسبیده است جداشود وهجرت کند.
پیام های کوتاه
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

۲۱ مطلب در اسفند ۱۳۹۱ ثبت شده است

ازدواج دیرهنگام یا حتی تجرد مادام العمر، از قدیم الایام در میان روحانیون نیز وجود داشته. هرچند که این موضوع به ندرت دیده شده اما با این همه، علما نیز مانند سایر اقشار جامعه به دلایل گوناگون که مهم ترین آن مربوط به بحث درس و تدریس و گرفتن درجه اجتهاد می شود ازدواج را به تعویق انداختند و عده ای از این بزرگواران دیرتر از موعد ازدواج کردند. بعضی ها نیز با همین دلایل دوره جوانی را پشت سر گذاشته و مجرد ماندند. در این صحفه می توانید با سرگذشت بعضی از این افراد آشنا شوید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ اسفند ۹۱ ، ۲۳:۰۶
مهاجر

آینه تاریخ، از آغاز آفرینش همواره قامت بزرگ مردانی را در سینه خود نگاه داشته است که خود، تاریخ ساز بودند. مردانی که نرمی صدای ملکوتی آنها گوش زمان را نوازش می دهد . مردانی که زندگی شان دفتری است گشوده برای پیمایش راه سعادت و پویش طریق کمال؛ انسان هایی که بر بلندای بینش و بصیرت اند و به بیان نورانی قرآن کریم« وَ عـَلی الاَعراف رِجال َیعرفون کلاً بِسیماهُم »؛ و بر اعراف ، مردانی اند که هریک را از سـیمایشان می شناسند." اینان محک و میزانی اند برای شناخت انسان ها، و در سیمای نورانی و رفتار و گفتار الهی آنان همواره کامیابی و سعادت هویداست..
اما در این میان تنها معرفت به انسان های برجسته و فرهیخته راهگشای ما نیست؛ که عمل و تبعیت از رفتارها و کردارهای آنان نیز ضروری است. آن چه پیش روی دارید، پژوهشی است در سیره عملی و رفتاری حضرت امام در خانواده که در سایه سار آشنایی با آن به یقین ، می توانیم زمینه سلامت خانوادگی و سعادت و جاودانگی را برای خویش فراهم سازیم. اینک شما طالبان حقیقت را، به سرای پرمهر امام دعوت می کنیم. 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ اسفند ۹۱ ، ۲۳:۰۴
مهاجر

تا به حال فکر کرده اید که به عنوان یک زن چه چیزهایی را در مورد ویژگی های جنسیتی همسرتان باید بدانید؟


نوبتی هم باشد حالا دیگر نوبت آقایان است که بروند زیر ذره بین و در مورد ویژگی های روانشناختی آنها برای خانم ها بگوییم. معمولا خانم ها می گویند ما یک سرزمین ناشناخته ایم که آقایان در مورد ما چیزی نمی دانند اما احتمالا با خواندن این مطلب متوجه می شوید سرزمین ذهن آقایان هم چندان برایتان شناخته شده نبوده است. یادتان باشد دانستن این تفاوت های جنسیتی مانع خیلی از دعواهای بی مورد میان همسران می شود و به آنان کمک می کند اختلاف های شان را بهتر مدیریت کنند. پس این شما و این بعضی چیزهایی که می خواستید در مورد مردان بدانید اما روی آن را نداشتید که آنها را از خودشان بپرسید ...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ اسفند ۹۱ ، ۲۰:۳۵
مهاجر

با اخلاق تند تشرف خدمت امام زمان ممکن نیست!!

آیت­ الله حسن­ زاده آملی می­گوید: من به آقای سید­محمد­حسن الهی  که در عرفان و سیر و سلوک شاگرد مرحوم قاضی بود، مکرر عرض می کردم، وقتی خدمت آقا می­رسید، از جانب من خواهش کنید که مرا هم در شَرَف خدمت حضرت امام مهدی(عج) شریک خود نمایند و برای من نیز اجازه ملاقات بگیرند.

روزی در شهر آمل، بعدازظهر مشغول استراحت بودم. بچه ها خیلی سر و صدا می­کردند و مانع استراحتم شدند. من عصبانی شده و به آنها تندی و پرخاش کردم!پس از مدتی، از رفتار خود پشیمان شدم و از اینکه بچه­ها را ناراحت کرده­ام، عذاب وجدان داشتم. عصر رفتم بازار ومقداری شیرینی و میوه خریدم و به منزل آوردم که شاید به این وسیله دل بچه­ها را به دست آورم. با این حال، آشفته خاطر بودم و وجدانم آرام نمی­گرفت.

بالاخره تصمیم گرفتم به تبریز سفر کرده و با مرحوم الهی دیداری داشته باشم. خدمت ایشان که رسیدم ، پیش از آنکه علت سفرم را بیان کنم، گفتم : آقاجان! عرض مرا خدمت استاد رساندید؟!

فرمود: من راجع به این موضوع نامه ای به شما نوشتم و چون آدرس شما را نداشتم، خدمت آقای اخوی فرستادم که به شما برساند. در آن نامه آورده­ام که وقتی پیام شما را به آقا عرض کردم، ایشان تأمّلی فرمودند و سپس با ناراحتی ابراز داشتند:

‹‹ایشان چگونه می­خواهند این راه را طی نمایند با آن اخلاقی که نسبت به عائله و کودکان انجام داده و با آنها دعوا کردند؟! با آن اخلاق و تندی، چگونه می­شود به این رتبه و مقام رسید؟!»

آری، سالک باید هوشیارانه مواظب و مراقب خود باشد و تمام اعضا و جوارح خود را همیشه کنترل نماید.

———————————-

پی نوشت:
۱٫ مرحوم الهی برادر بزرگتر مرحوم علامه طباطبایی ، صاحب المیزان است.

۲٫ مرحوم قاضی، استاد عرفان و اخلاق بزرگانی چون مرحوم الهی، علامه طباطبایی، مرحوم کشمیری، و حضرت آیت الله بهجت می باشند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ اسفند ۹۱ ، ۲۳:۴۵
مهاجر

http://borhan.ir/Images/News/Larg_Pic/4-12-1391/IMAGE634972257965754973.jpg

خلاف آنچه بسیاری می‌پندارند؛
آخرین مقاتله ما (به مثابه سپاه عدالت) نه با دموکراسی غرب که با اسلام آمریکایی‌ست که اسلام آمریکایی از خود آمریکا دیرپاتر است.

 شهید سید مرتضی آوینی

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۸ اسفند ۹۱ ، ۱۶:۵۹
مهاجر

وفا نکردی و کردم .. خطا ندیدی ودیدم

شکستی و نشکستم.. بریدی و نبریدی

 داستان عشق و خیانتی که باعث سروده شدن این شعر شد به گوش کمتر کسی رسیده......

من این داستان رو از زبان یکی از اساتید شنیدم وبه دلیل زیبا بودن  غم انگیزو جالب بودن این جا برای شما باز گو می کنم.  

این شعر تنصیف زیبای اون رو همه ی ما حداقل یه بار خوندیم.
اما شاید داستان این شعرو تعداد انگشت شماری بدونند که در ادامه مطلب اومده:

وفا نکردی و کردم، خطا ندیدی و دیدم
شکستی و نشکستم، بُریدی و نبریدم

اگر ز خلق ملامت، و گر ز کرده ندامت
کشیدم از تو کشیدم، شنیدم از تو شنیدم

وفا نکردی و کردم، خطا ندیدی و دیدم
شکستی و نشکستم، بُریدی و نبریدم

اگر ز خلق ملامت، و گر ز کرده ندامت
کشیدم از تو کشیدم، شنیدم از تو شنیدم

کی ام، شکوفه اشکی که در هوای تو هر شب
ز چشم ناله شکفتم، به روی شکوه دویدم

مرا نصیب غم آمد، به شادی همه عالم
چرا که از همه عالم، محبت تو گزیدم

چو شمع خنده نکردی، مگر به روز سیاهم
چو بخت جلوه نکردی، مگر ز موی سپیدم

بجز وفا و عنایت، نماند در همه عالم
ندامتی که نبردم، ملامتی که ندیدم

نبود از تو گریزی چنین که بار غم دل
ز دست شکوه گرفتم، بدوش ناله کشیدم

جوانی ام به سمند شتاب می شد و از پی
چو گرد در قدم او، دویدم و نرسیدم

به روی بخت ز دیده، ز چهر عمر به گردون
گهی چو اشک نشستم، گهی چو رنگ پریدم

وفا نکردی و کردم، بسر نبردی و بردم
ثبات عهد مرا دیدی ای فروغ امیدم؟

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ اسفند ۹۱ ، ۲۳:۱۰
مهاجر

حرص در خریدشب عید


با خبر می‌شوید که پرتغال در فلان میوه فروشی ارزان شده است شما چه اقدامی انجام می‌دهید؟

الف) سریعاً خودم رو به میوه فروشی میرسونم و چهار و پنج کیلو میخرم تا برای روزهای آینده نگه دارم

ب) اهمیتی به این موضوع نمیدم فوقش 100 تومن ارزون تره دیگه

ج) به داستان زیرعمل می‌کردم:

 

روزی من در «نوفل لوشاتو» به علت ارزانی ، حدود 2 کیلو پرتقال خریدم . فکر کردم چون هوا خنک است ، برای سه الی چهار روز پرتقال خواهیم داشت.

 امام خمینی با دیدن پرتقال‌ها فرمودند «این همه پرتقال برای چیست ؟» من برای این که کار خود را توجیه کنم ، عرض کردم : «چون پرتقال ارزان بود، این قدر را برای چند روز خریدم.» حضرت امام فرمودند: «شما مرتکب دو گناه شدید. یک گناه باری این که ما نیاز به این همه پرتقال نداشتیم و دیگر این که شاید امروز در نوفل لوشاتو کسانی باشند که به علت گران بودن پرتقال نتوانسته باشند آن را تهیه کنند، و شاید با ارزان شدن آن، می توانستند مقداری از آن را تهیه کنند، در حالی که شما این مقدار پرتقال را برای سه یا چهار روز، آن هم به جهت ارزان بودند آن خریده اید. ببرید مقداری از آن را پس بدهید!»

گفتم: «پس دادن آنها ممکن نیست.» حضرت امام فرمودند: «باید راهی پیدا کرد.» عرض کردم: «چه کار می توانیم بکنیم؟» حضرت امام در جواب فرمودند : پرتقالها را پوست کنید و به افرادی بدهید که تا حالا پرتقال نخورده اند. شاید از این طریق خداوند از سر گناه شما بگذرد

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ اسفند ۹۱ ، ۲۲:۳۹
مهاجر

چند سال قبل اتوبوسی از دانشجویان دختر یکی از دانشگاه‌های بزرگ کشور آمده بودند جنوب. چشم‌تان روز بد نبیند… آن‌ قدر سانتال مانتال و عجیب و غریب بودند که هیچ کدام از راویان، تحمل نیم ساعت نشستن در آن اتوبوس را نداشتند. وضع ظاهرشان فوق‌العاده خراب بود. آرایش آن‌چنانی، مانتوی تنگ و روسری هم که دیگر روسری نبود، شال گردن شده بود.

  اخلاق‌شان را هم که نپرس…

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ اسفند ۹۱ ، ۲۰:۲۳
مهاجر