کــــــاروان

کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش...

کــــــاروان

کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش...

کــــــاروان
اگر مقصد پرواز است قفس ویران بهتر ....
پرستویی که مقصد را در کوچ میابد از ویرانی لانه اش نمی هراسد ....
پرستو را با گرما عهدی است که هر بهار تازه می شود وطن پرستو بهار است ...
اگر بهار مهاجر است از پرستو مخواه که بماند...
مهاجر مقصد را در پرواز می بیند...
پس دل نمی بندد...
به قول شهیدمطهری:
مرد آنست که بتوانداز آنچه به او چسبیده است جداشود وهجرت کند.
پیام های کوتاه
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

ای صبا با تو چه گفتند که خاموش شدی

چه شرابی به تو دادن که مدهوش شدی

 

تو که آتشکدهء عشق و محبت بودی

چه بلا رفت که خاکستر و خاموش شدی

 

به چه دستی زدی آن ساز شبانگاهی را

که خود از رقت آن بیخود و بیهوش شدی

 

تو به صد نغمه٬زبان بودی و دلها همه گوش

چه شنفتی که زبان بستی و خود گوش شدی

 

خلق را گرچه وفا نیست ولیکن گل من

نه گمان دار که رفتی و فراموش شدی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ بهمن ۹۱ ، ۱۴:۲۵
مهاجر

تو همانی که دلم لک زده لبخندش را//او کــه هرگز نتوان یافت همانندش را

 

منم آن شاعر دلخون که فقط خرج تو کرد//غــــزل و عاطفـه و روح هنرمندش را

 

از رقیبان کمین کرده عقب می ماند//هر که تبلیغ کند خوبـی ِ دلبندش را

 

مثــــل آن خــواب بعید است ببیند دیگر//هر که تعریف کند خواب خوشایندش را

 

مادرم بعد تو هی حال مرا می پرسد//مادرم تاب ندارد غــــم فــــــرزندش را

 

عشق با اینکه مرا تجزیه کرده است به تو//بـــه تــــو اصرار نکرده است فـــرآیندش را

 

قلب ِ من موقع اهدا به تـــو ایراد نداشت//مشکل از توست اگر پس زده پیوندش را

 

حفظ کن این غزلم را که به زودی شاید//بفرستند رفیقـــان بــه تو این بندش را :

 

«منم آن شیخ سیه روز که در آخر عمر//لای موهای تو گــم کرد خداوندش را »

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ بهمن ۹۱ ، ۱۴:۲۴
مهاجر

سال ۱۳۷۶بود. قرار بود در کرج برای یک اجتماع پنجاه‌هزار نفری از رزمنده‌ها برنامه‌ای که آن روز به اردوهای رزمی – فرهنگی معروف بود، برگزار کنیم. این اردوها دو سال پیاپی، یعنی سال‌های ۷۵ و ۷۶ برگزار شدند. در سال ۷۶ موفق شدیم از حضرت آقا دعوت کنیم که در آن اجتماع باشکوه حضور پیدا کنند. آقا در دوران دفاع مقدس به همان محل آمده بودند. قرار بود برای هماهنگی روزی به دفترشان برویم. هم‌آهنگی‌های لازم انجام شد. وقت نماز مغرب و عشا فرا رسید. اجازه گرفتیم که اگر ممکن است، نماز را به امامت حضرت آقا بخوانیم که آقا موافقت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ بهمن ۹۱ ، ۰۷:۵۱
مهاجر

توجه مرد به همسر

ارزش وجودی همسر (زن) در خانه به اندازه­ای است که از عوامل آرامش برای زندگی مرد به شمار آمده ( جعل منها زوجها لیسکن الیها ؛ اعراف، آیه­ی ۱۸۹ )، گفت­و گوی با وی نیز از کارهای نیک و خوب شمرده می­شود، و نیز دو رکعت نماز شخص همسردار از عبادت شبانه بی­همسر برتر است.در حدیثی آمده است که یک رکعت نماز از مرد همسردار برتر است از هفتاد رکعتی که مرد بی­همسر بگزارد.( المقنعه، ص ۴۹۷ ).

زن و شوهر نسبت به هم حقوق فراوانی دارند که

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ بهمن ۹۱ ، ۰۷:۴۳
مهاجر

همه عالم را در خودش جا می داد

روزی که مصطفی به خواستگاری من آمد مادرم به او گفت: شما می دانید که این دختری که می خواهید با او ازدواج کنید چه طور دختری است؟این،صبحها که از خواب بلند می شود،هنوز نرفته که صورتش را بشوید و مسواک بزند کسانی تختش را مرتب کرده اند،لیوان شیرش را جلو در اتاقش آورده اند و قهوه آماده کرده اند.شما نمی توانید با مثل این دختر زندگی کنید،نمی توانید برایش مستخدم بیاورید این طور که در خانه اش هست.

مصطفی خیلی آرام اینها را گوش داد و گفت: من نمی توانم برایش مستخدم بیاورم اما قول می دهم تا زنده ام وقتی بیدار شد تختش را مرتب کنم و لیوان شیر و قهوه را روی سینی بیاورم دم تخت.

و تا شهید شد این طور بود.حتی وقتهایی که در خانه نبودیم،در اهواز

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ بهمن ۹۱ ، ۰۷:۳۹
مهاجر

خدایا مرا ببخش!
به خاطر همه لحظه هایی که به یاد تو نبوده ام،
به خاطر همه سجده هایی که زود سر از مُهر برداشته ام،
به خاطر همه درهایی که کوبیده ام و خانه تو نبوده اند،
به خاطر همه حاجاتی که از غیر از تو خواسته ام.
...

...
به خاطر همه آنچه به خاطر سعادت من از من خواستی و من اعتماد نداشتم.
به خاطر همه آنچه خواستی به من بفهمانی و من نفهمیدم.
به خاطر همه نعمتهایی که من شکر نکرده ام.
به خاطر همه چشم پوشیهایت که سوء استفاده کرده و گستاخ تر شده ام.
به خاطر...همه چیز...
مرا ببخش

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ دی ۹۱ ، ۲۱:۳۰
مهاجر

استاد یک دانشگاه رو به یکی از دانشجوهایش کرد و گفت بلند شو !.....  دانشجو: بله

استاد: شما به خدا اعتقاد دارید؟..... 

دانشجو: کاملا...

استاد: آیا خدا خوب هست؟.....  دانشجو: بله

استاد: آیا خدا قدرتمند هست؟....  دانشجو: بله

استاد: برادر من با اینکه خدا را عبادت می کرد ولی به خاطربیماری سرطان مرد

و خدا او را شفا نداد پس خدا چطور می تونه خوب باشه؟؟

دانشجو حرفی نزد!!

استاد: نمی تونی جواب بدی ؟؟ بگذار دوباره شروع کنیم. خدا خوبه؟؟

دانشجو: بله

استاد: شیطان چطور؟؟....  دانشجو: خیر

استاد: کی شیطان رو آفریده؟....  دانشجو: خدا

استاد:تو پنج تا حس داری که همه چیز را شناسایی کنی...

آیا خدا را دیدی؟ حسش کردی؟ طعم او را چشیدی ؟ بوش کردی؟

دانشجو: خیر

استاد: هنوز هم به خدا اعتقاد داری؟....  دانشجو: بله

استاد: بر اساس آزمایشات محقق ها و زمین شناسان خدا وجود ندارد

و همه چیز بر اثر یک اتفاق به وجود آمده. آیا هنوز اعتقاد داری؟

دانشجو: بله من به خدا ایمان دارم... من هم می تونم یه سوال بپرسم؟؟؟

استاد: بپرس

دانشجو: آیا گرما وجود داره؟....  استاد: بله

دانشجو: سرما چطور؟....  استاد: بله

دانشجو: غلط است سرما وجود نداره!!!سرما بر اثر نبودن گرما به وجود می آید...

سرما مخالف گرما نیست فقط غایب بودن گرما هست .

دانشجو همین مثال را برای روشنایی و تاریکی زد.

استاد: حالا با این مثال ها چی رو می خوای ثابت کنی؟؟

دانشجو: فرض فلسفی شما ناقص است.

استاد: ناقص هست ؟ می شه توضیح بدی؟

دانشجو: شما در مورد فرض دوگانگی بحث می کنید

و می گویید زندگی هست پس مرگ هم هست

شما می گویید خدا چیزی هست که ما می توانیم اندازه اش بگیریم...

استاد آیا شما به دانشجو های خود می گویید که میمون جهش یافته هستید؟؟

استاد: اگر منظور شما روند تکاملی طبیعی هست، بله، البته.

دانشجو: آیا تا به حال تکامل را با چشمان خود مشاهده کرده اید؟؟

استاد هیچی نگفت.

دانشجو: از آنجا که هیچ کس تا به حال فرایند تکامل را مشاهده نکرده

نمی توان ثابت کرد که وجود داشته...این طور نیست استاد؟

استاد هیچی نگفت.

دانشجو: آیا در کلاس کسی هست که تا به حال مغز استاد را دیده باشد؟؟

یا بو کرده باشد ؟؟یا لمس کرده باشد ؟؟ و یا چشیده باشد؟

پس بر اساس نظریه شما . شما مغز ندارید .


استاد: ولی شما باید به مغز من ایمان داشته باشید،

برای همین سر کلاس من حاضر می شوید.

دانشجو: بله کاملا درست می گویید ما به مغز شما ایمان داریم...

رابطه ی بین انسان ها و خدا هم ایمان هست...!

 

آن دانشجو آلبرت اینشتین بود...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ دی ۹۱ ، ۲۱:۲۴
مهاجر

دستورات شرعیه راه مهار نفس سرکش (در بیان حضرت علامه حسن زاده با شرح استاد صمدی آملی)

«طهارت ظاهره در مراتب قوای عملیه نفس، مرتبه تجلیه است که نفس، قوی و اعضای بدن را به مراقبت کامله در تحت انقیاد و اطاعت احکام شرع و نوامیس الهیه وارد نموده که اطاعت اوامر و اجتناب از منهیات شرعیه را به نحو اکمل نماید تا پاکی صوری و طهارت ظاهریه در بدن نمایان شود و در نفس هم رفته رفته خوی انقیاد و ملکه تسلیم برای اراده حق متحقق گردد و برای حصول این مرتبه، علم فقه بر طبق طریقه حقه جعفریه کافی و به نحو اکمل عهده دار این امر است »

رساله وحدت از دیدگاه حکیم و عارف، علامه حسن زاده آملی

شرح از استاد صمدی: دستورات شرعیه در مسائل فقهی برای این است که نفس را در تمامی قوایش تطهیر نماید. مثلاً یکی از اسرار دستور نماز و روزه تطهیر قوای ظاهریة بدن است و همچنین برای اینکه اعضای بدن در هنگام عبادت کردن مؤدب گردند. اگر در نماز دقت کنید می بینید که این عمل چقدر موجب تأدیب بدن است. از نحوة ایستادن گرفته تا نحوه نشستن و حرکت کردن و تسبیح گفتن و حمد و سوره خواندن...

همچنین روزه هم برای خود آدابی دارد. روزه باعث می گردد تا قوة شهویّه انسان کنترل شود. زیرا رسیدن دائمی غذا به نفس همان و دائم غلیان یافتن قوة شهویه همان! و روزه باعث تعدیل قوة شهویّه است. اگر انسان بخواهد هر غذائی را که باعث شکوفایی قوای نفسیه اش می شود تهیه نموده و مصرف کند به سختی می تواند جلوی نفس را در مقابل خواسته هایش بگیرد اما اگر آن غذاها به واسطة دستورالعمل شرعیه کنترل گردد نفس در آن قوا کم کم تنزل می کند و در این وقت ایستادگی در مقابل آن، کار مشکلی نخواهد بود.

حضرت آقا (علامه) بارها می فرمود: نفس آنچنان سرکش است که اگر تمام یکصد و بیست و چهار هزار پیغمبر را جلوی او سر ببرند و از او خواهش کنند که حالا دیگر رهایمان کن باز هم دست نمی کشد و انسان را رها نمی کند مگر اینکه فرموده اند: روزه نفس را مهار می کند.

لذا احکام شرعیه برای تأدیب و طهارت قوای نفس به خصوص قوة شهویّه و قوة غضبیّه جعل شده اند که اگر انسان این دو قوه را کنترل کند می تواند به مقدار زیادی بر خود فائق آید.

شرح مراتب طهارت، ج ۱، استاد صمدی آملی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ دی ۹۱ ، ۲۱:۱۸
مهاجر