کــــــاروان

کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش...

کــــــاروان

کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش...

کــــــاروان
اگر مقصد پرواز است قفس ویران بهتر ....
پرستویی که مقصد را در کوچ میابد از ویرانی لانه اش نمی هراسد ....
پرستو را با گرما عهدی است که هر بهار تازه می شود وطن پرستو بهار است ...
اگر بهار مهاجر است از پرستو مخواه که بماند...
مهاجر مقصد را در پرواز می بیند...
پس دل نمی بندد...
به قول شهیدمطهری:
مرد آنست که بتوانداز آنچه به او چسبیده است جداشود وهجرت کند.
پیام های کوتاه
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

۳۱ مطلب با موضوع «خاطرات علما» ثبت شده است

حرف بسیار ظریفی از علامه محمدتقی جعفری نقل کرده‌اند که کسی از ایشان سوال کرده بود چرا اسلام تا این حد در مسئله ی محرم و نامحرم سختگیری می‌کند؟ مرحوم علامه لبخندی زده بودند و فرموده بودند چون در ازدواج و در رابطه زناشویی اتفاق بزرگی می‌افتد که بزرگ‌ترین اتفاق عالم است و آن تولد یک انسان است. تمام دین برای کمال یافتن همین انسان است. همهعالم برای متکامل شدن این انسان، دست به دست هم داده‌اند. اگر کوچک‌ترین صدمه‌ای به این انسان برسد عرش خدا می‌لرزد. آبروی این انسان مومن از حرمت کعبه بیشتر می‌شود. از طرفی خدا در قرآن می‌فرماید: مَن قَتـَلَ نَفساً فکأنما قَتـَلَ النّاس جمیعاً و مَن أحیا‌ها فکأنما احیا النّاس جمیعاً، یعنی اگر کسی او را از بین ببرد مثل این است که همه مردم را از بین برده است و اگر او را زنده کرد مثل این است که همه مردم را زنده کرده است. این یک نفر مساوی با کل هستی است. می‌فرماید: الناس معادن کمعادن الذهب و الفضه. این انسان معدنی از طلاست که همه انبیا و اولیا برای ظاهر کردن این طلا و ارزش والا و عالی آمده‌اند. لذا علامه فرمودند به وجود آمدن این انسان است که در بحث ازدواج مهم است. و این انسان است که حرمت دارد و ما اگر این حرمت را نشناختیم و قدر ندانستیم و به آن اهانت کردیم، مسئولیم. اگر من به این انسان توهین کردم، به کرامت الهی توهین کرده‌ام. این انسان بزرگ‌ترین و باارزش‌ترین وجودی است که در هستی به وجود می‌آید. لذا فرمودند ازدواج حساس و مهم است چون مقدمه این اتفاق بزرگ در عالم، ازدواج است.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ فروردين ۹۲ ، ۰۰:۰۰
مهاجر

یک شب هم مونده که با کربلا وداع کنیم. میخوام زود شاممو بخورم و برم حرمین. آخه دیشب مداحی اومده بود بین الحرمین منو دیوونه کرد اونقد گریه کردم که عبام خیس شده بود. خدا خیرش بده.

ولی ناگهان مدیر رستوران اومد کنار صندلی ام و صحبت کرد از ایران وعراق تا اینکه بالاخره خاطره ای گفت که دوست دارم اونو به شما ها هم بگم.

کربلا، منطقه السعدیه، شارع الشهداء، هتل الدهوی، رستوران ساعت 7:30 به وقت عراق

وقتیکه امریکائ یها به کربلا حمله کردند عده ای از روحانیون رفتند دور حرمین را گرفتن یعنی بازو شان را تو بازوی هم کردند(بین ما ایرانیا رسم نیت ولی عربا در رهاپیمائیها و... چنین می کنند بازویشان را در هم گره می بندند که نشانه وحدت است) تا اینکه تانکهای امریکائی رسید کنار حرمین. همه آماده شهادت.

گوئی تو دلشون می گفتن حسین اون روز حبین خودش را سپر کرد تا تیرا به تو نرسه وقت نماز. امروز هم ما خودمون سپر میکنیم در برابر تانکهای دشمن.

ناگهان صدای در گوشها پیچید فرمانده ارتش آمریکا با صدای بلند و به زبان عربی در حالی که احترام نظامی به امام حسین می داد(یعنی دست به گوش) گفت: ای فرمانده ای که همه از تو به احترام یاد می کنند من هم به تو احترام می گذارم.

صدای چرخ تانکها باز به صدا در آمد اما این بار قصد برگشت دارن از تخریب حرمین.

آن روز در بین الحرمین اشک بود که برگونه روانه شد بود و صدای گریه بود که د رپهنای کربلا پیچیده بود.

خدا میداند حسین چه مغناطیسی دارد که همه مجذوب اویند. حتی دشمنی که قصد تخریب بارگاه ملکوتی اش را دارد نهایت با عشق او برمی گردد.

اصلا کسی را یارای تخریب قبه ملکوتی حسین نیست. این قصه مرا یاد متوکل می اندازد که مرقد حسین را آب بست ولی آب درکنار حرم او دیور شد ولی به حرم نیامد از آن روز اسم کربلا را حائل حسینی نیز گفتند یعنی دیوارحسینی!

نه متوکل و نه امریکا می تواند با حسین در بیافتد زیرا:

هر آن نوری که ایزد بر فروزد هر آن کس پف کند ریشش(ریشه اش) بسوزد



نویسنده: الهام شیری. نبی اله جهانگیری

منبع:

http://suhrawardi.blogfa.com/post-95.aspx

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ فروردين ۹۲ ، ۲۳:۳۵
مهاجر

مرحوم حاج اسماعیل دولابی از علمای برجسته و از بزرگان اهل معرفت، درخصوص انتظار فرج تمثیل زیبائی دارند که نقل آن آموزنده است.

پدری چهار تا بچه را گذاشت توی اتاق و گفت این‌جا‌ را مرتب کنید تا من برگردم. خودش هم رفت پشت پرده. از آن‌جا نگاه می‌کرد، می‌دید کی چه کار می‌کند؟ می‌نوشت توی یک کاغذی که بعد حساب و کتاب کند.

یکی از بچه‌ها که گیج بود، حرف پدر یادش رفت. سرش گرم شد به بازی. یادش رفت که آقاش گفته خانه را مرتب کنید.

یکی از بچه‌ها که شرور بود، شروع کرد خانه را به هم ریختن و داد و فریاد که من نمی‌گذارم کسی این‌جا را مرتب کند!

یکی که خنگ بود، ترسید. نشست وسط و شروع کرد گریه و جیغ و داد که آقا بیا، بیا ببین این نمی‌گذارد، مرتب کنیم!

اما آن‌که زرنگ بود، نگاه کرد، رد تن آقاش را دید از پشت پرده ...

تند و تند مرتب می‌کرد همه‌جا را ... می‌دانست آقاش دارد توی کاغذ می‌نویسد ... هی نگاه می‌کرد سمت پرده و می‌خندید.

دلش هم تنگ نمی‌شد. می‌دانست که آقاش همین ‌جاست ... توی دلش هم گاهی می‌گفت: اگر یک دقیقه دیر‌تر بیاید، باز من کارهای بهتری می‌کنم ...

آن بچه‌ شرور همه جا را هی می‌ریخت به هم، هی می‌دید این خوشحال است، ناراحت نمی‌شود! وقتی همه جا را ریخت به هم، آن وقت آقا آمد ...

ما که خنگ بودیم، گریه و زاری کرده بودیم، چیزی گیرمان نیامد ...

او  که زرنگ بود و خندیده بود، کلی چیز گیرش آمد ...

زرنگ باش. خنگ نباش. گیج نباش ...

شرور که نیستی الحمدلله. گیج و خنگ هم نباش ... نگاه کن پشت پرده رد آقا را ببین و کار خوب کن ... خانه را مرتب کن، تا آقا بیاید ...

غایب‌نوشت: و من چه کرده‌ام که حتی از پشت پرده هم ردت را احساس نمی‌کنم ... می‌بینی‌ام و نمی‌بینمت ... تو حاضری و من ...

کلام الله: و من یتق الله یجعل له مخرجا و یرزقه من حیث لایحتسب و من یتوکل علی الله فهو حسبه انّ الله بالغ امره قد جعل الله لکل شیءٍ قدرا (طلاق، ۲و ۳)

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ فروردين ۹۲ ، ۲۲:۴۲
مهاجر

با اخلاق تند تشرف خدمت امام زمان ممکن نیست!!

آیت­ الله حسن­ زاده آملی می­گوید: من به آقای سید­محمد­حسن الهی  که در عرفان و سیر و سلوک شاگرد مرحوم قاضی بود، مکرر عرض می کردم، وقتی خدمت آقا می­رسید، از جانب من خواهش کنید که مرا هم در شَرَف خدمت حضرت امام مهدی(عج) شریک خود نمایند و برای من نیز اجازه ملاقات بگیرند.

روزی در شهر آمل، بعدازظهر مشغول استراحت بودم. بچه ها خیلی سر و صدا می­کردند و مانع استراحتم شدند. من عصبانی شده و به آنها تندی و پرخاش کردم!پس از مدتی، از رفتار خود پشیمان شدم و از اینکه بچه­ها را ناراحت کرده­ام، عذاب وجدان داشتم. عصر رفتم بازار ومقداری شیرینی و میوه خریدم و به منزل آوردم که شاید به این وسیله دل بچه­ها را به دست آورم. با این حال، آشفته خاطر بودم و وجدانم آرام نمی­گرفت.

بالاخره تصمیم گرفتم به تبریز سفر کرده و با مرحوم الهی دیداری داشته باشم. خدمت ایشان که رسیدم ، پیش از آنکه علت سفرم را بیان کنم، گفتم : آقاجان! عرض مرا خدمت استاد رساندید؟!

فرمود: من راجع به این موضوع نامه ای به شما نوشتم و چون آدرس شما را نداشتم، خدمت آقای اخوی فرستادم که به شما برساند. در آن نامه آورده­ام که وقتی پیام شما را به آقا عرض کردم، ایشان تأمّلی فرمودند و سپس با ناراحتی ابراز داشتند:

‹‹ایشان چگونه می­خواهند این راه را طی نمایند با آن اخلاقی که نسبت به عائله و کودکان انجام داده و با آنها دعوا کردند؟! با آن اخلاق و تندی، چگونه می­شود به این رتبه و مقام رسید؟!»

آری، سالک باید هوشیارانه مواظب و مراقب خود باشد و تمام اعضا و جوارح خود را همیشه کنترل نماید.

———————————-

پی نوشت:
۱٫ مرحوم الهی برادر بزرگتر مرحوم علامه طباطبایی ، صاحب المیزان است.

۲٫ مرحوم قاضی، استاد عرفان و اخلاق بزرگانی چون مرحوم الهی، علامه طباطبایی، مرحوم کشمیری، و حضرت آیت الله بهجت می باشند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ اسفند ۹۱ ، ۲۳:۴۵
مهاجر

حاج آقا مجتبی تهرانی

هر کس می خواهد این را بفهمد که خودش آدم خوبی است، یا آدم بدی است. با چه چیزی خودمان را بسنجیم؟ معیار سنجش «خودم» چیست؟ در روایت جابر جعفی که از اصحاب امام باقر علیه السلام است، نقل می کند که حضرت فرمود: «اذا اردت ان تعلم ان فیک خیرا»؛ اگر می خواهی بفهمی که تو از نظر درونی آدم خوبی هستی یا نه، «فنظر الی قلبک»؛ به دلت نگاه کن! «نظر» هم که حضرت می فرماید، یعنی «نگاه با دقت» که با رویت فرق می کند. «فانظر الی قلبک»؛ برو به انتهای دلت، نگاه کن که چه چیزی در آنجا هست. «فان کان یحب اهل طاعة الله و یبغض اهل معصیته ففیک خیر»؛ اگر در عمق قلبت دیدی که دوستان خدا و کسانی که اهل طاعت خدا هستند را دوست داری و از کسانی هم که گناه کارند و از فرمان الهی سرپیچی می کنند، خوشت نمی آید، بفهم که درون خوبی داری...


در محضر عالم ربانی حاج آقا مجتبی تهرانی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ بهمن ۹۱ ، ۲۳:۲۲
مهاجر

  علامه محمدتقی جعفری (رحمة‌ الله ‌علیه) می‌گفتند:
   
عده‌ای از جامعه‌شناسان برتر دنیا در دانمارک جمع شده بودند تا در باره‌ی موضوع مهمی به بحث و تبادل نظر بپردازند. موضع این بود: «ارزش واقعی انسان به چیست؟»  
 
برای سنجش ارزش خیلی از موجودات، معیار خاصی داریم؛ مثلاً، معیار ارزش طلا وزن و عیار آن است، معیار ارزش بنزین، مقدار و کیفیت آن است، معیار ارزش پول، پشتوانه‌ی آن است. اما معیار ارزش انسان‌ها چیست
  
هر کدام از جامعه‌شناسان، صحبت‌هایی داشتند و معیارهای خاصی را ارائه کردند.  

  بعد، وقتی نوبت به بنده رسید، گفتم: اگر می‌خواهید بدانید یک انسان چه‌قدر ارزش دارد، ببینید به چه چیزی علاقه دارد و به چه چیزی عشق می‌ورزد.  

  کسی که عشق‌اش یک آپارتمان دوطبقه است، در واقع، ارزش‌اش به مقدار همان آپارتمان است. کسی که عشق‌اش ماشین‌اش است، ارزش‌اش به همان میزان است.   

اما کسی که ‌عشق‌اش خدای متعال است ارزش‌اش به اندازه‌ ی خداست.   

علامه فرمودند: من این مطلب را گفتم و پایین آمدم. وقتی جامعه‌شناسان صحبت‌های مرا شنیدند، برای چند دقیقه روی پای خود ایستادند و کف زدند.    

وقتی تشویق آن‌ها تمام شد، من دوباره بلند شدم و گفتم: عزیزان! این کلام از من نبود، بلکه از شخصی به نام علی (علیه‌السلام) است. آن حضرت در نهج‌البلاغه می‌فرمایند: «قِیمَةُ کُلِّ أمْرِئٍ مَا یُحْسِنُهُ» / «ارزش هر انسانی به اندازه‌ی چیزی است که دوست می‌دارد».

وقتی این کلام را گفتم، دوباره به نشانه‌ی احترام به وجود مقدس امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) از جا بلند شدند و چند بار نام آن حضرت را بر زبان جاری کردند.   

حضرت علامه در ادامه می‌گفتند: عشق حلال به این است که انسان (مثلاً) عاشق  پنجاه میلیون تومان پول باشد. حال اگر به انسان بگویند: «آی، پنجاه‌میلیونی!» . چه‌قدر بدش می‌آید؟ در واقع می‌فهمد که این حرف، توهین در حق اوست. حالا که تکلیف عشق حلال، اما دنیوی، معلوم شد، ببینید اگر کسی عشق به گناه و معصیت داشته باشد، چه‌قدر پست و بی‌ارزش است!


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ بهمن ۹۱ ، ۱۴:۳۳
مهاجر

علامه حسن زاده آملی

درحالی که برخی از دیرباوران هیچ دورنمای امیدوارکننده ای را برای نزدیکی ظهور نمی بینند بزرگانی مانند علامه حسن زاده آملی با بیاناتی حکیمانه ، آنچنان ظهور را ملموس و در دسترس نشان می دهند که امید و نیروی مضاعفی برای پیمودن اندک فاصله باقیمانده تا آن دوران طلائی در جامعه منتظر ایجاد می نماید ، این بیانات پرمغز و امیدوار کننده که در سال 80 و در جمع برخی از طلاب محقق و مشتاق ظهور ایراد شده است ، از چنان اهمیت بالایی برخوردار است که می طلبد منتظران ظهور بارها و بارها با مطالعه ، پیرامون آن بیندیشند...

ادامه مطلب را حتما مطالعه کنید...


 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ بهمن ۹۱ ، ۲۲:۵۷
مهاجر
حدیث شریفی است در کافی که امام صادق به یکی از اصحاب فرمودند که فلانی < اشیاء همه به هندسه آفریده شده اند >

مگر می شود ما دین را از ریاضیات جدا بدانیم ؟ حدیث شریفی است در کافی که امام صادق به یکی از اصحاب فرمودند که فلانی « اشیاء همه به هندسه آفریده شده اند » فرمود هندسه یعنی چه امام فرمودند یعنی مقدار واندازه . عالم همه به اندازه است تمام کلمات تمام ذرات هرچه هست همه  به قدر وبه اندازه آفریده شده است . و مرحوم علامه شعرانی در مورد میرزا حبیب الله ذوالفنون می فرمودند : سوالات ریاضی از گوشه وکنار واطراف واکناف فرستاده می شد و ایشان جواب می داد در مخرو طات در هندسه های فضایی و مسائل بسیار مشکل در حوزه ها این طور نیست که ریاضیات نباشد البته نه به آن صورت که در متقدمین بوده بوده اما به کلی منقطع نشده و امید واریم ان شاء الله دوباره نضج بگیرد و پیش برود .

 

 

خدی سبحان در چند جای قرآن کریم خود را به علم شریف حساب متصف فرموده است مانند «انّ الله سریع الحساب » آری صنع احسن عالم کیانی و نظم اتم نظام ربّانی بر اساس استوار حساب و اندازه است . تار وپود فعل حق تعای شأنه حساب واندازه است که در متن خلقت عالم وآدم پیاده شده است و خلاصه اینکه مبنای کلمات کتاب تکوینی و تدوینی نظام هستی مبتنی بر اساس استوار ریاضیات است . علم به قوانین حسابی و قواعد مسایل عددی در تقویت نفس انسانی از اعاظم وسائل است .به خصوص علم هندسه که در تعدیل و تقویم ذهن و فکر وقلم وبیان تأثیری به سزا دارد .

حکما وفلاسفه بزرگ گفته اند : برای رسیدن به معرفت حقایق اشیاء فکر را باید به علوم ریاضی ورزش داد  آری علوم ریاضی برای حکیم مثابت  مسطره برای خطاط است .همچنان که مسطره ؛ مشّاق را از کجی وبی نظمی در کتابت حروف و انحراف سطور حافظ است ؛علوم ریاضی نیز فکر را از خطا و اعوجاج وانحراف باز می دارند و به آن استقامت و اعتدال می دهند .

انسانهای ورزیده در علوم ریاضی ؛ صاحب رأی صائب و نظری ثاقب و کم گوی وگزیده گوی و دیر گوی و نکو گوی می شوندمثلاً عبارات خواجه طوسی به فارسی وعربی ؛ چنان سخت بنیاد و استوار است که گویی به جای مرکّب ؛ سرب مزاب به کار برده است.

محصلین علوم دینی نیز احتیاج مبرم به تحصیل ریاضیات از هندسه و حساب وهیأت دارند .اکثر کارهای بشر دیروزی وامروزی مبتنی بر ریاضیات است . این علوم ریاضی است که اساس نظام اجتماع بشری است.

منبع : کتاب گفتگو با علامه صفحات ۳۳و۱۷۴-۱۷۶

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ بهمن ۹۱ ، ۱۴:۴۰
مهاجر